English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 269 (7732 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
class U طبقه بندی کردن رده
classed U طبقه بندی کردن رده
classes U طبقه بندی کردن رده
classing U طبقه بندی کردن رده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
graduate U طبقه بندی کردن
graduates U طبقه بندی کردن
graduating U طبقه بندی کردن
layer U طبقه بندی کردن
layers U طبقه بندی کردن
index U لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
indexed U لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
indexes U لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
group U دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
groups U دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
sort U دسته کردن طبقه بندی کردن
sorted U دسته کردن طبقه بندی کردن
sorts U دسته کردن طبقه بندی کردن
label U برچسب زدن طبقه بندی کردن
labeling U برچسب زدن طبقه بندی کردن
labelled U برچسب زدن طبقه بندی کردن
labels U برچسب زدن طبقه بندی کردن
classification U طبقه بندی کردن طبقه بندی
classifications U طبقه بندی کردن طبقه بندی
rating U طبقه بندی کردن درجه بندی
ratings U طبقه بندی کردن درجه بندی
type U ماشین کردن طبقه بندی کردن
typed U ماشین کردن طبقه بندی کردن
types U ماشین کردن طبقه بندی کردن
standardised U بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardises U بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardising U بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardize U بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardizes U بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardizing U بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
categorised U طبقه بندی کردن
categorises U طبقه بندی کردن
categorising U طبقه بندی کردن
categorize U طبقه بندی کردن
categorized U طبقه بندی کردن
categorizes U طبقه بندی کردن
categorizing U طبقه بندی کردن
classifies U طبقه بندی کردن
classify U طبقه بندی کردن
classifying U طبقه بندی کردن
resort U جدا کردن طبقه بندی کردن
resorted U جدا کردن طبقه بندی کردن
resorts U جدا کردن طبقه بندی کردن
grade U دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grade U طبقه بندی کردن کلاسه کردن
grades U دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grades U طبقه بندی کردن کلاسه کردن
downgrade U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgraded U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrades U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrading U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
staple U فقره اصلی طبقه بندی یا جور کردن
stapled U فقره اصلی طبقه بندی یا جور کردن
stapling U فقره اصلی طبقه بندی یا جور کردن
aggroup U طبقه بندی کردن
assort U طبقه بندی کردن مناسب بودن
break down U تجزیه کردن طبقه بندی کردن
declassification U از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
intergrade U طبقه بندی داخلی کردن
pigeonhole U طبقه بندی کردن
red concept U جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
systemize U طبقه بندی کردن
to form into groups U دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
integrade U [طبقه بندی داخلی کردن]
to categorize U طبقه بندی کردن
Other Matches
defense classification U طبقه بندی اطلاعات مربوط به پدافند سیستم طبقه بندی مدارک وزارت دفاع
security classification U طبقه بندی منطقه تامینی طبقه بندی حفافتی
black designation U علامت مخصوص برای ارتباط طبقه بندی شده حامل پیام طبقه بندی شده
army class manager activity U سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
evaluation rating U درجه بندی اطلاعات یا طبقه بندی ان از نظر اعتبار وصحت و دقت
black concept U علامت حاوی پیام طبقه بندی شده سیستم ارتباطی حاوی پیام طبقه بندی شده
carpet classification U طبقه بندی [درجه بندی] فرش
classification U طبقه بندی رده بندی
classifications U طبقه بندی رده بندی
regrade U تجدید طبقه بندی اطلاعات درجه بندی مجدد اطلاعات ازنظر اهمیت
stratification U طبقه بندی
sorting U طبقه بندی
low grade U کم طبقه بندی
grading U طبقه بندی
typification U طبقه بندی
taxonomies U طبقه بندی
classifications U طبقه بندی
assortment U طبقه بندی
assortments U طبقه بندی
taxonomy U طبقه بندی
division U طبقه بندی
divisions U طبقه بندی
systemization U طبقه بندی
denomination U طبقه بندی
denominations U طبقه بندی
bracket U طبقه بندی
classification U طبقه بندی
taxonomist U متخصص طبقه بندی
market grades and grading U طبقه بندی بازار
classifiable U قابل طبقه بندی
nondescript U غیرقابل طبقه بندی
industrial classifications U طبقه بندی صنعتی
map classification U طبقه بندی نقشه ها
computer classifications U طبقه بندی کامپیوتر
nosology U طبقه بندی بیماریها
route classification U طبقه بندی جاده ها
classification chart U نمودار طبقه بندی
classification of aggregate U طبقه بندی خاکدانه ها
classificatory U مربوط به طبقه بندی
secrets U طبقه بندی سری
vendor rating U طبقه بندی فروشندگان
unclassified U طبقه بندی نشده
classifications U طبقه بندی پیام
budget classification U طبقه بندی بودجه
classification of soil U طبقه بندی خاک
secret U طبقه بندی سری
unclassified U بدون طبقه بندی
harmonic division U طبقه بندی متناسب
rug classification U طبقه بندی فرش
soil class U طبقه بندی خاک
service rating U طبقه بندی پرسنلی
harmonic proportion U طبقه بندی متناسب
job classification U طبقه بندی شغل
classified U طبقه بندی شده
classification U طبقه بندی پیام
speed rate increment U طبقه بندی سرعت
accounting classification U طبقه بندی حساب
standardization U همگونی طبقه بندی
suborder U طبقه بندی فرعی
job classification U طبقه بندی شغلی
zootaxy U طبقه بندی جانوران
glossography U طبقه بندی و شرح زبانها
classified advertisement آگهی طبقه بندی شده
classified items U اقلام طبقه بندی شده
restricted data U اطلاعات طبقه بندی شده
brussels nomenclature U طبقه بندی تعرفه برکسل
classified items U اماد طبقه بندی شده
restricting U بازداشت طبقه بندی مدارک
topsecret U طبقه بندی به کلی سری
restrict U بازداشت طبقه بندی مدارک
restricts U بازداشت طبقه بندی مدارک
coinage U طبقه بندی بهای مسکوک
classified material U مدارک طبقه بندی شده
international classification of U طبقه بندی بین المللی بیماریها
access to classified material U دسترسی به مدارک طبقه بندی شده
accountable cryptomaterial U مدارک و وسایل طبقه بندی شده
systematist U متخصص فائده سازی و طبقه بندی
army genetal classification test U ازمون طبقه بندی عمومی ارتش
agct U ازمون طبقه بندی عمومی ارتش
classification yard line U سایدینگ راه اهن طبقه بندی خط
taxon U واحد طبقه بندی گیاهی یاجانوری
reserve on board U مدارک و اییننامههای طبقه بندی شده ناو
age grouping U طبقه بندی اقلام بر حسب عمرقانونی انها
grain size classification U طبقه بندی خاک از نظر اندازه ذرات
marshalling yard U محل تفکیک و طبقه بندی کالاها در مقصد یا مبداء حمل
unit citation U جشن طبقه بندی یکانها از نظر عملیات یاامادگی رزمی
unified soil classification system (uscs U نوعی طبقه بندی خاک که به 51 قسمت تقسیم شده است
phytography U طبقه بندی گیاهان روی زمین گیاه شناسی توضیحی وتشریحی
concurrently U مراجعه کنید به چهار طبقه بندی پردازندههای MIMD , MISD , SIMD , SISD ,
abc analysis U طبقه بندی مخصوص کالاهای موجود درانبار که معمولابراساس قیمت موجودی هریک از اقلام تنظیم میگردد
groups U طبقه بندی بین اتومبیلها تعداد شیرجههای انجام شده از یک نقطه با یک روش تیرهای به هدف خورده کمانگیر
group U طبقه بندی بین اتومبیلها تعداد شیرجههای انجام شده از یک نقطه با یک روش تیرهای به هدف خورده کمانگیر
proficiency rating U طبقه بندی بر حسب پایه مهارت یا مهارت شغلی
fault U یکی از پنج طبقه بندی مدیریت شبکه که توسط IOS مط رح شد برای تشخیص و رفع خطاهای شبکه
faults U یکی از پنج طبقه بندی مدیریت شبکه که توسط IOS مط رح شد برای تشخیص و رفع خطاهای شبکه
faulted U یکی از پنج طبقه بندی مدیریت شبکه که توسط IOS مط رح شد برای تشخیص و رفع خطاهای شبکه
stratify U طبقه طبقه کردن
grade U درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
grades U درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
laggin U اب بندی کردن اب بندی ناوها
entresol U طبقه میان طبقه اول عمارت وطبقهای که باکف زمین برابراست
intermediate U آنچه در یک طبقه بین دو طبقه دیگر است
lower classes U طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
lower class U طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
gift wrap U بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
Our building (high-rise) is a 20-storey ,but my apartment is on the third floor. U ساختمان ما 20 طبقه است ولی آپارتمان در طبقه سوم است
To marry below ones station. U با همسری از طبقه پائین تر ازدواج کردن
timed U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
times U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
time U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
revamp U دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
rig U نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
rigs U نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
revamping U دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
rigged U نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
revamps U دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamped U دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
bumbled U اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
bumbles U اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
bumble U اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
overpacking U دوباره لفاف کردن یا بسته بندی کردن
To do something slapdash. U کاری را سرهم بندی کردن ( سمبل کردن )
bollix U سرهم بندی کردن قاطی پاتی کردن
word warp U فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
seals U اب بندی کردن
underpin U پی بندی کردن
to mull a mull of U سر هم بندی کردن
underpinned U پی بندی کردن
lacevi U بندی کردن
to take a snack U ته بندی کردن
to make a muddle of U سر هم بندی کردن
underpins U پی بندی کردن
seal U اب بندی کردن
to nails up U سر هم بندی کردن
batten down U اب بندی کردن
to make a mess of U سر هم بندی کردن
to pin up U بی بندی کردن
caulk U اب بندی کردن
sealing U اب بندی کردن
partitions U جدا کردن جزء بندی کردن
portion U تسهیم کردن سهم بندی کردن
partition U جدا کردن جزء بندی کردن
gradate U درجه بندی کردن مخلوط کردن
vamp U وصله کردن سرهم بندی کردن
gaduate U درجه بندی کردن تغلیظ کردن
to put on U شرط بندی کردن تحمیل کردن
segregation U جدا کردن درجه بندی کردن
portions U تسهیم کردن سهم بندی کردن
parcel U بسته بندی کردن
categorised U رده بندی کردن
compartmentalizing U فصل بندی کردن
categorises U دسته بندی کردن
degree U رتبه بندی کردن
degrees U رتبه بندی کردن
stripping U بسته بندی کردن
railroad U سرهم بندی کردن
prioritize U اولویت بندی کردن
categorize U رده بندی کردن
categorising U دسته بندی کردن
flimflam U سرهم بندی کردن
categorises U رده بندی کردن
grade U درجه بندی کردن
categorising U رده بندی کردن
categorised U دسته بندی کردن
parcels U بسته بندی کردن
railroads U سرهم بندی کردن
compartmentalizing U بخش بندی کردن
compartmentalizes U بخش بندی کردن
subsumes U رده بندی کردن
slub U سرهم بندی کردن
partitions U جزء بندی کردن
compartmentalised U فصل بندی کردن
bungle U سرهم بندی کردن
compartmentalised U بخش بندی کردن
subsume U رده بندی کردن
groupage U دسته بندی کردن
packet U بسته بندی کردن
formats U قالب بندی کردن
packets U بسته بندی کردن
subsumed U رده بندی کردن
partition U جزء بندی کردن
prioritised U اولویت بندی کردن
bungled U سرهم بندی کردن
bungles U سرهم بندی کردن
bungling U سرهم بندی کردن
prioritizing U اولویت بندی کردن
subsuming U رده بندی کردن
compartmentation U تقسیم بندی کردن
prioritizes U اولویت بندی کردن
prioritized U اولویت بندی کردن
prioritising U اولویت بندی کردن
prioritises U اولویت بندی کردن
format U قالب بندی کردن
regimentalation U دسته بندی کردن
compartmentalises U بخش بندی کردن
compartmentalising U فصل بندی کردن
compartmentalising U بخش بندی کردن
compartmentalize U فصل بندی کردن
grades U درجه بندی کردن
compartmentalize U بخش بندی کردن
Recent search history Forum search
2New Format
1Potential
1A hero can affect on the people.
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1ترجمه ی stirling numberبه انگلیسی؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com